چرا جلومو گرفتن؟؟؟
یا رئوف
تو حرم داشتم فکر میکردم چرا این حاجتمو،با اونو، با اون یکی رو نگرفتم....من که چیز بدی نخواستم چرا جلومو گرفتن....
مسجد طبقه بالا...
کودکی گریز پای در صف اول نماز جماعت....
مادر وقتی می رفت سجده دست کودک بازیگوش رو می گرفت و جوش میخورد و کودک تقلا می کرد و دستش رو از مادر به زور می کشید...
ناگاه سر نماز....
بغضم گرفت و ناخودآگاه یاد ایه ی " وعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ=چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. افتادم.... و اشکم سرازیر شد....
بعد از پایان نماز، مادر به بچه گفت خطر داره که دستت رو گرفتم و...و بچه گفت نه خیلی کیف میده...
یه چیزی یادت باشه که اگر رفتی حرم مجرد متاهل با بچه بی بچه مریض هر جور که هستی امام خواسته تو رو این طور ببینه